بالاخره این هفتهی سخت و طاقتفرسا به پایان رسید... هفتهی اول امتحانات بود و به طرز فجیعی نابود شدم... هر روز امتحان داشتم و در عرض این 4 روز، 4 امتحان سخت و سنگین رو پشت سر گذاشتم... خیلی سخت بود... راس ساعت چهار هر روز با آقای همسر راهی خانه میشدیم و این خودش فاجعه بود... برای من که معمولا نمیتونم از اینجا مستقیم راهی خونه بشم که اصلا بدترین شکنجه بود...
خونه هم تا میرسیدیم اول یه چای بهلیمو میخوردیم و همین فرصت برای استراحتمون بود... و بعد شروع میکردیم به درسخوندن... و یه بند تا ساعت 9 میخوندیم و یه تایم شام داشتیم و باز هم میخوندیم... حس میکنم مغزم داغ شده دیگه...
خدا رو شکر همه امتحانات رو بسیار خوب دادم و غیر از امتحان دیروز، باقی درسها رو نمره کامل خواهم گرفت انشالله... و هفته بعد دور جدید مسابقات شروع میشه و لحظات نفسگیر امتحانات دیگر...