درخشش ستاره

درخشش ستاره

آسمان آرام است و ستاره باز هم می‌آید، می‌درخشد آرام...
درخشش ستاره

درخشش ستاره

آسمان آرام است و ستاره باز هم می‌آید، می‌درخشد آرام...

یه خیز جدید...

بالاخره ثبت‌نام ارشد هم شروع شد و من سر از پا نشناخته و با یه اعتماد به نفس خیلی جالبی خیز برداشتم برای ثبت‌نام... توی شرایطی که قبولی در آزمون ارشد برای اون‌هایی که یک سال خودشونو داغون می‌کنن تا قبول بشن، من با خوشحالی و خرسندی بدون اینکه حتی اصل بدونم کتاب چیه و چه درسایی برای رشته مورد نظرم می‌خوام بخونم، رفتم برای ثبت‌نام...

صد البته که قبول نمی‌شم اما نمی‌دونم با چه اعتماد به نفسی این همه اشتیاق دارم برای شرکت در این آزمون... مدیریت اجرایی، مدیریت سازمان‌ها، روابط بین‌الملل از جمله رشته‌هاییه که برام اولویته و انتخاب یکی‌شون یه کم سخت...

به گفته یه سری از اساتید مدیریت اجرایی توی مراحله خوبی قرار داره، اما رشته‌های مربوط به ارتباطات توی کشور ما یه کم عقبه و اساتید خوب توی شاخه‌های این رشته بسیار اندک... از طرفی به پیشنهاد یه سری از دوستان نمی‌خوام توی حیطه‌های ارتباطات ادامه بدم تحصیلمو و دوست دارم توی شاخه دیگه‌ای برم جلو...

فعلا که همه چیز فقط در حد رویاست و من کجا و قبولی کجا... مثل قضیه ی سنجاب عصر یخبندان و اون فندقیه که فقط امیدوار بود بهش برسه...

البته خودمو دست کم نمی‌گیرما اما اگر واقعا وقت و فرصت کافی داشتم حتمن و قطعا و یقینا به لطف خدا می‌تونستم قبول شم... اما با وجود این کار و زندگی و مسئولیت‌های من به عنوان یک کارمند و یک همسر، واقعا وقت کافی برای درس خوندن وجود نداره...

ولی در کل درس خوندن حس خوبی به آدم می‌ده، یه نشاطی داره که گرچه شب‌های امتحان کاملا با افسردگی و غر غر همراهه اما اون نشاط و سرزندگی‌ ای که به آدم می‌ده واقعا می‌ارزه... برای همینه که دلم می‌خواد ارشد رو بدون وقفه قبول شم و یک سال بین کارشناسی و قبولیه ارشد فاصله نیافته...

امروز وقتی داشتم در مورد رشته‌ها می‌خوندم و دفترچه رو نگاه می‌کردم ذهنم رفت توی سال 83 و کنکور ریاضی و رویای من برای مهندسی عمران و ... / چه روزگاری بود... کلاس کنکور، رقابت، نذر و نیاز‌ها، بچه‌های هم رده من حتمن یادشونه که اون زمان‌ها کنکور چه غولی بود و این روزها چه قدر متفاوت.../ و این اصرار من برای یک رشته مهندسی مانع درس‌خوندنم شد و ..../ و امروز توس سن 29 سالگی تازه داره خیز بر می‌دارم برای ارشد و چه قدر دیره و چه قدر دیر این خیز رو برداشتم.../

البته خوب می‌دونم که وقت حسرت خوردن نیست و اگر بخوام الان هم باز آه بکشم و حسرت بخورم شاید از همین قافله هم عقب بمونم... نمی‌دونم شاید هنوز فرصت باشه تا بعد از ثبت‌نام کتاب‌ها رو بخرم و شروع کنم برای خوندن... شاید بتونم توی اون رشته و اون دانشگاهی رو که می‌خوام، ادامه تحصیل بدم... شاید بشه...

پ.ن: دوستیایی که ارشد رو گذروندن لطفا جهت پیدا کردن کتاب‌های مربوط به هر رشته بنده رو راهنمایی کنن

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.