وقتی رفتم دندانپزشکی، عکس گرفتند و گفتند مشکل ریشه داره و باید متخصص ریشهمون ببینه... متخصص ریشه عکس رو دید و گفت عصبکشیش ناقص بوده و باید دوباره خالی بشه و عصبکشی بشه... ضمن اینکه ریشههاش هم کیست داره، که این یکی دیگه خیلی جالب بود...
خلاصه دیروز وقت داشتم و رفتم برای عملیات دندانی... از حال و هوای دکتر دندانپزشکی که خانم بود باید گفت که فکر میکنم اصلا اعصاب درست و درمونی نداشت... اولش که به کلیپس موهام به طرز عجیبی گیر داد، بعد به اینکه چرا ساکشنشون نمیتونه خوب عمل کنه و در نتیجه وقتی من نفسم بند میاومد و میخواستم آب دهانم رو قورت بدم، اون پنبههای داخل دهانی میاومد بیرون و اونم داد و بیداد...
تازه آخرشام بهم گفت تو خیلی عکسالعملت زیاده و این طوری نمیشه کاری کرد و وسایل دندانپزشکی میره توی حلقت و منم از ترسم دیگه جم نخوردم و فقط از چشمام اشک میاومد... بازم خدا خیر بده دستیارشو که وقتی منو میبرد برای عکس دندان، کلی با مهربونی باهام حرف میزد و میگفت میدونم دردت اومده و کلی از من معذرت خواهی میکرد بنده خدا... خدا خیرش بده حداقل گفت اگر دردت گرفت قرص بخور و درد بعدش طبیعیه...
دیروز با خوشحالی به خودم گفتم درد نداره که، من بیخودی قرص نمیخورم، تحمل میکنم... اما وقتی یه دردی مدام تکرار بشه هر چه قدر هم کم باشه، دیگه میره روی اعصاب آدم و الان دقیقا درد دندونم روی اعصابمه... حتی نمیتونم فکهام رو روی هم بزارم... آخهخ یکی به من بگه بیکار بودی دندون بیچاره رو بیخودی اذیتش کردی... این که سالم بود ... خلاصه که تازه ماجرای دندونم شروع شده و هفته دیگه باید برم برای اندازهگیری و روکش و ... بیخودی بیچاره کردم خودمو رفت...
یکی از مهمترین اعتقادات من اینه که نباید هی برای هر دردی دکتر رفت... به ایده من دکترا بیشتر آدمو مریض میکنن و هر چی بیشتر پیش این دکتر و اون دکتر بری بدتر میشی...
قبل از ازدواجم مامانخانم مدام این بلا رو سر من میآورد و مدام دکتر بودم... یه دکتر برای اینکه چرا رنگم زرده... یه دکتر برای اینکه چرا شیر میخورم دلم درد میگیره... یه دکتر برای اینکه چرا نفس عمیق نمیتونم بکشم... خلاصه که همیشه یه کیسه قرص داشتم و هی در حال آزمایش دادن و... بودم...
البته با همین پیگیریهای مامانخانم فهمیدم که کمکاری تیروئید دارم و ماجراهای من و تیروئید از همون سالها شروع شد...
بعد از ازدواج دیگه اختیارم با خودمه و این قضیه رو به طرز عجیب و غریبی کنسل کردم... یعنی دیگه دکتر بازی تعطیل شده... ولی از این وره بوم افتادم... یعنی الان سه ساله که باید برم دکتر و آزمایش تیروئید بدم و نمیرم... یا اینکه مدتهاست که باید برم دکتر پوست و یه فکری به حال جوشهای عجیب و غریب پوستم و ریزش موهام بکنم، اما واقعا فرصت نمیشه...
و هزار و یک مشکل دیگه که در زمینه سلامتیم پیش اومده و هم فرصتش رو ندارم و هم علاقهای ندارم که برای هر کدومشون روونهی مطب این دکتر و اون دکتر بشم...
امروز که دوباره این دندوندرد ریز و مداوم حس میکنم تا مغزم داره نفوذ میکنه دارم به این قضیه فکر میکنم که واقعا سری که درد نمیکنه رو نباید دستمال بست... چون اگه دستمال ببندی نا خودآگاه دردش میگیره..