درخشش ستاره

درخشش ستاره

آسمان آرام است و ستاره باز هم می‌آید، می‌درخشد آرام...
درخشش ستاره

درخشش ستاره

آسمان آرام است و ستاره باز هم می‌آید، می‌درخشد آرام...

نذری/ ادامه تحصیل...

روزهای تعطیل پر کاری بود... مامان خانم که چشماشو عمل کرد و پیش منه تا بتونم ازش مراقبت کنم... از طرفی این روزها سخت درگیر کار خبر بودم، تقریبا اکثر ساعات در روز در حال ارسال خبر بودم و این یکم سخت‌تر می‌‌کرد... و  پیانو هم به جاهایی رسیده که نیاز به تمرین بیشتر و بیشتر داره... دارم نت‌های دو دستی خوبی یاد می‌گیرم و همین برام جذابه.... گرچه کمبود زمان و کارای زیاد مانع این می‌شه که بتونم با فرصت و بدون دغدغه تمرین کنم که اگر تمرینم بیشتر بود الان خیلی جلوتر بودم....

توی تکمیل ظرفیت دانشگاه سراسری، قبول شدم... رشته ارتباطات اجتماعی ، دانشگاه سبز آمل... البته چون آمل بود، مردد بودم در اینکه برم یا خیر، که بالاخره تصمیم گرفتم نرم، چون توی برنامه‌هایی که امسال برای خودم تعریف کردم، واقعا درس خوندن اون هم در آمل عقبم میندازه...

از طرفی با وجود تردیدم در ادامه دادن یا ندادن کارم، لزوم ادامه تحصیل هم فعلا در هاله‌ای از شک و ابهام قرار گرفته ... باید به نتیجه قاطع برسم که آیا واقعا ادامه تحصیل چیزی به علمم اضافه می‌کنه یا فقط مدرک محضه؟

دیروز من و آقای همسر تصمیم گرفتیم نذری بدیم و خیلی ناگهانی شب عاشورا تصمیمون رو عملی کردیم و رفتیم خرید و روز عاشورا دو نفری تا ظهر، حدود سی و پنج تا ظرف زرشک پلو با مرغ درست کردیم ... و بعد هم گذاشتیم توی ماشین و رفتیم توی راه و به آدمایی که فکر می‌کردیم نتونستن برن هیأت و نتونستن نذری امام‌حسین رو تبرکی بگیرند دادیم، این کارو به این خاطر کردیم که هر سال من آرزوی نذری به دلم می‌مونه و گاهی واقعا دلم پر میکشه واسه غذای نذری...

این نذر رو کوچیک شروع کردیم و قراره انشا‌الله هر سال بیشتر و بیشترش کنیم...

روزهای تعطیل پرکاری بود و هنوز این پرکاری تموم نشده و به خاطر تمرینات زیاد و سخت پیانو، بخش زیادی از زندگی رو تعطیل کردم، از این هفته دیگه واقعا تصمیم گرفتم برای کارهای خونه یگم کسی هفته‌ای یه بار یا چند هفته یه بار بیاد... حس می‌کنم دیگه نمی‌رسم که خونه رو هم مرتب کنم ....

امیدوارم زودتر یه کم برنامه‌های زندگی روی یه روند ثابت بیافته و از این همه کارهای تلمبار شده رها بشم...


نظرات 5 + ارسال نظر
مهسا دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 11:49

مبارکه خانوم . بابا دانشگاه سراسری دعا می کنم طی سال های آتی دانشگاه سراسری اون هم در تهران قبول بشی که با نی نی جون بتونی بری.
می بینم که نذری درست می کنی و تنها تنها می خوری و ...
خوبه ما نزدیکیم ها . حالا عیب نداره دفعه بعد با نی نی جون برام نذری بیار با ته دیگ اضافه

با این وضعیت که دیگه درس خوندن در اولویتم نیست.
نذری ‌مون خیلی کم و اندک بود...

بانوی سپید پنج‌شنبه 14 آبان 1394 ساعت 00:56 http://arezohayesepidam.persianblog.ir/

برای همه تصمیان خوب و درستت برات خوشحالم امیدوارم هر کاری که می کنی تو هم همیشه خوشحال باشی عزیزم

مرسی بانو... گرچه من حسابی شرمندت شدم... ایشالا به زودی بتونم جبران کنم.

سما سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 10:03 http://Thisissama.loxblog.com

تبریک میگم دوست سخت کوشم، ایشالا هرچی خیره برات پیش بیاد، ولی من شخصا فوق لیسانس رو بخاطر تمایل به تدریس تو دانشگاه حسابی دوست دارم. وگرنه خودش به تنهایی تو جامعه ما جز واسه پز کاربرد دیگه ای نداره.

ممنونم سما جان... آره دقیقا منم چون حس می‌کنم ادامه تحصیل فقط شده پز دادن، حس بدی پیدا کردم، ترجیه می‌دم وقت و پولمو صرف چیز دیگه‌ای کنم که ازش چیزای بیشتری یاد بگیرم

نیره دوشنبه 4 آبان 1394 ساعت 14:03

قبول باشه و خدا وقت. ان شاالله مادرتون هرچه زودتر سلامتی شون رو به دست بیاورند.

ممنون دوست خوبم... انشالله به دعای خیرتون

نگار دوشنبه 4 آبان 1394 ساعت 13:26

سلام
امیدوارم حال مامانت خوب شده باشه .
با شرایطی که داری و این همه که سرت شلوغه فکر میکنم کار درستی کردی که به دانشگاه رو فعلا گذاشتی کنار .
تمرینات پیانو رو قطع نکن اصلا و تمرینات روزانه رو داشته باش قطعا اینجور موفقتر خواهی بود .
باورم نمیشه آرزوی نذری داشته باشی . آخه این روزا چیزی که زیاده غذای نذری. انشا الله قبول باشه .
زیاد خودتو خسته نکنی ، کارای زیادی هست که باید انجام بدی. امیدوارم زودتر به همه کارای عقب مونده برسی.

ممنون از کمکات.... تمرینات پیانو فعلا اولویت کارهای روزانه منه و قطع نمی‌شه... دقیقا کارهای زیادی هست که باید انجامش بدم و مرتب زمان کم میارم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.