درخشش ستاره

درخشش ستاره

آسمان آرام است و ستاره باز هم می‌آید، می‌درخشد آرام...
درخشش ستاره

درخشش ستاره

آسمان آرام است و ستاره باز هم می‌آید، می‌درخشد آرام...

خانه عشق...

این روزها روزهای خوبی است ... روزهای خوب زندگی... با وجود تمام استرس‌ها و بالا و پایین‌های زندگی، اما همه چیز در هاله‌ای از نور روشن می‌گذره... یه برق طلایی، مثل یه امید روشن روزهای زندگی‌مون رو هر روز براق‌تر می‌کنه....

گرچه روزهایی که در محل کار می‌گذره به خاطر باز هم هجوم قضاوت‌های نادرست خوب نمی‌گذره اما می‌گذره... دیگه عادت کردم و پوستم کلفت شده که هر وقت کسی بلایی سرش میاد خیلی از چیزها سر من آوار می‌شه اما دلم روشنه و پیش خدای خودم همیشه روسفیدم که آماج تهمت‌ها و قضاوت‌ها بیهوده و پوچه و این روزها نیز می‌گذره....

وقتی آدم از آدم‌های مختلف، غریبه و آشنا، دوست و دشمن، مرتب ضربه‌های پیاپی دریافت می‌کنه فقط بیشتر و بیشتر به این نتیجه می‌رسه که آدم‌های قابل اعتماد زندگی رو باید چسبید...

آدم‌های قابل اعتماد زندگی من هم خانوادم بودند... از پدر و مادر و خواهر و برادر گرفته تا همسر... که همیشه و همیشه از خودم هم قابل‌اعتمادترند...

با اینکه فضایی که پر از نخوت و کینه و دورویی آدم‌هاست پر از چرک و آلودگیه اما دارم سعی می‌کنم که بگذرونم و خم به ابرو نیارم و مثل همیشه برای ارائه کاری بهتر و مناسبت‌تر و عالی‌تر تلاش کنم....

*****

این روزها باز هم درگیر کاری جدید در کنار کارهای بسیار زیاد قدیمی شدم و اون هم باز یه نشریه است که مدیریت اجراییش به من سپرده شده... تا آخرین لحظات داشتم تلاش می‌کردم که نپذیرم اما اون آدمی که کار رو به من سپرده همیشه اون قدر بهم اعتماد داشته و همیشه اون قدر از من حمایت کرده که قدرنشناسیه اگه  این روزها بخوام دست رد به سینش بزنم...

باید همه تلاشم این باشه که بدون استرس‌های زیادی کارمو انجام بدم چرا که اگر استرسم زیاد باشه و نتونم کنترلش کنم، هانی، پسرک عزیزم اوضاع آرومی نخواهد داشت و برای من، هیچ چیزی الان مهم‌تر از هانی و حفظ سلامت اون نیست... به همین خاطردارم تلاشمو می‌کنم فقط کارمو درست انجام بدم و به حاشیه‌ها هیچ کاری نداشته باشم.

*****

اندرحکایات خانه باید بگم، بالاخره تصمیمون برای موندن در خونه خودمون و تغییر دکور و دوخوابه کردن خونه‌مون قطعی شد... با یه دکوراتور خوب صحبت کردیم که کلا خونه رو از نو بازسازی کنه... با طرح‌هایی که دادیم با اینکه هزینه زیادی باید بکنیم اما خونه نقلی و دوست‌داشتنی‌مون انشا‌الله دوست داشتنی‌تر می‌شه... خیل خوشحالم که هانی در خونه‌ای اولین بار پا خواهد گذاشت که اولین آشیونه پر مهر  من و باباش بوده... آپارتمان شماره 28 داره کم‌کم تبدیل به یه آپارتمان خیلی خیلی دوست‌داشتنی‌تر می‌شه چون هم هانی به این خانواده دو نفره اضافه خواهد شد و هم با دکوراسیون جدید زیباتر از قبل خواهد بود.

****

چند جمله برای هانی:

پسرکم، این روزها ما سخت مشغول فراهم کردن فضای آرومی برای زندگی توییم... تنها دغدغه من و پدرت، حفظ آرامش روحی و سلامت جسمی من بوده و هست چرا که تو ، عزیز‌ترینمون قراره در وجود من با آرامش رشد کنی...

هانی من، دلم می‌خواد فصل فصل زندگیت پر از خیر و نیکی به مردم باشه... می‌دونم که با ویژکی‌هایی که در بابات وجود داره مرد خوب و مهربونی خواهی شد مثل باباییت... می‌دونم دست به خیر خواهی بود مثل باباییت و خوب می‌دونم زودجوش خواهی بود مثل مامانیت....

پسرکم  روزهای زندگیم اون‌‌قدر بالا و پایین‌های مداوم داشته و داره که همیشه توی روزهای شاد به خودم می‌گم سختی‌ها و شادی‌ها در کنار هم خواهد بود و همون طور که روزهای شاد رو زندگی می‌کنی، روزهای سختی رو تاب بیار و نگاهت همیشه به آسمون باشه و دستای دعات رو به نگاه سبز خدا...

میوه زندگی من، دلم می‌خواد اینو بدونی که همه سختی‌ها و همه بالا و پایین‌ها بعد از وجود تو برام سهل و راحت شد، درسته که هنوز که هنوزه با یک مشکل کوچیک جوش میارم و چشمام به اشک می‌نشینه، اما وقتی به تو فکر می‌کنم، انگار فکر کردن به تو و وجود تو، آبی روی آتیشه...

فقط یه حرف پسرم، سعی کن، همیشه و همیشه و همیشه به این ایمان داشته باشی که فقط خداست که برات می‌مونه... فقط خدا.... پس در تمام زندگیت فقط دست به دامن خدا باش و بس...


نظرات 3 + ارسال نظر
نیره دوشنبه 12 بهمن 1394 ساعت 12:54

ستاره جان تا جایی که من میدونم این سنی که میگی خیلی زوده و به بچه آسیب روحی وارد میشه.ضمن اینکه شیردهی برای خودت خیلی سخت میشه. البته باز هم هر طور خودت صلاح میدونی. من جای تو بودم چند تا کتاب معتبر روان شناسی کودک می خریدم. شخصیت انسان در پنج سال اول زندگی شکل می گیره و هر اشتباهی اثرات جبران ناپذیر روی روان فرد میذاره. از شیر گرفتن، از پوشک گرفتن و جدا کردن اتاق بچه هرکدوم میتونه بحران بزرگی براش ایجاد کنه. چون بچه فکر میکنه محبوب و مطلوب والدین نیست و دارن تنبیهش میکنند.

من دقیقا با یه روان‌شناس در این رابطه صحبت کردم و کتابی هم در این زمینه دارم می‌خونم که طبیعتا اون‌ها خیلی در این تصمیمم مؤثر بودند... طبق نظر روانشناس‌ها اگر بچه از کودکی یعنی از همون ابتدا که هنوز قدرت تشخیص رو پیدا نکرده جدا بشه و حتما هم اتاق خواب و محل خوابش جدا از پدر و مادر بشه، با استقلال رشد می‌کنه ... و قطعا در دوران خردسالی یعنی سنین 4 به بعد به معضل جدا خوابیدن دچار نمی‌شه...
البته این جدا کردن در جامعه ایران فقط یه کم سوال‌ برانگیزه و جوامع پیشرفته چون از بیبی‌ سیتر برای دوران نوزادی به خصوص استفاده می‌کنند این معضل رو ندارند. اما قضیه شیردهی قطعا برای مادر با این شرایط سخت خواهد بود ولی می‌شه این سختی رو کشید و به جاش وجوه مختلف شخصیت بچه رو مستقل بار آورد.

صبا یکشنبه 11 بهمن 1394 ساعت 15:04 http://atrebeheshti.blogsky.com

امیدوارم هرچی که توی نظرتونه به بهترین شکل انجام بشه و راضی باشید دوست عزیزم
و چقدر لذت بردم از نوشته ات به هانی دوست داشتنی... چشام پر اشک شدن

ممنون عزیززززم. شاید به این خاطره که تو هم مامان یه پسر کوچولوی نازی و می‌تونی حس قلبی من رو حسابی درک کنی...

نیره شنبه 10 بهمن 1394 ساعت 21:44

ستاره جان بچه تا دوسالگی نیازی به اتاق مجزا نداره. شاید بعدش خونه خوبی پیدا کنید. البته هرطور خودتون صلاح میدونید.
ان شاالله همه چی به خوبی پیش بره

من معتقدم بچه از پنج شیش ماهگی باید اتاقی جدا داشته باشه... من به اصل استقلال از همون ابتدا معتقدم که گرچه در خانواده‌های ایرانی خیلی معنا پیدا نمی‌کنه اما من تلاشمو می‌کنم که مثل خواهرم بتونم بچه‌م رو از همون ابتدا جدا کنم... یه کم سختیش برای خودم بیشتره اما نتیجه‌ خوبی خواهد داشت.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.